••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ- حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ- أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: ايمان بنده‌ای درست نباشد جز آن که اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد که در دست اوست.
 
(اعتقادی)
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ- وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ- يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي مَعْنَاهُمَا- فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ فَرَجَعَ إِلَيْهِ- فَقَالَ إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ الْأَمْرَ- فَقَالَ ع إِنْ كُنْتَ كَاذِباً- فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ قال الرضي يعني البرص- فأصاب أنسا هذا الداء فيما بعد في وجهه- فكان لا يرى إلا مبرقعا

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (چون به شهر بصره رسيد خواست انس بن مالک را به سوی طلحه و زبير بفرستد تا آنچه از پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم در باره آنان شنيده يادشان آورد، أنس، سر باز زد و گفت من آن سخن پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم را فراموش کردم، فرمود) اگر دروغ می‌گويی خداوند تو را به بيماری برص (سفيدی روشن) دچار کند که عمّامه آن را نپوشاند. 
(پس از نفرين امام (ع)، انس به بيماری برص در سر و صورت دچار شد، که همواره نقاب می‌زد)
(اعتقادی)

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 21 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اعتقادی,ایمان,بنده,خدا,بصره,انس بن مالک,طلحه,زبیر,بیماری برص, ساعت 11:51 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَرَارَةُ الدُّنْيَا حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ- وَ حَلَاوَةُ الدُّنْيَا مَرَارَةُ الْآخِرَةِ

 و درود خدا بر او، فرمود: تلخکامی دنيا، شيرينی آخرت، و شيرينی دنيای حرام، تلخی آخرت است.
(اخلاقی، اعتقادی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ- وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ- وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ- وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ- وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّينِ- وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ- وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ- وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ- وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ- وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ- وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ- وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ- وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ- وَ تَرْكَ الزِّنَى تَحْصِيناً لِلنَّسَبِ- وَ تَرْكَ اللِّوَاطِ تَكْثِيراً لِلنَّسْلِ- وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ- وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْرِيفاً لِلصِّدْقِ- وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ- وَ الْأَمَانَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ- وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: خدا «ايمان» را برای پاکسازی دل از شرک، و «نماز» را برای پاک بودن از کبر و خودپسندی، و «زکات» را عامل فزونی روزی، و «روزه» را برای آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را برای نزديکی و همبستگی مسلمانان، و «جهاد» را برای عزّت اسلام، و «امر به معروف» را برای اصلاح توده‌های ناآگاه، و «نهی از منکر» را برای بازداشتن بی‌خردان از زشتی‌ها، «صله رحم» را برای فراوانی خويشاوندان، و «قصاص» را برای پاسداری از خون‌ها، و اجرای «حدود» را برای بزرگداشت محرّمات الهی، و ترک «می‌گساری» را برای سلامت عقل، و دوری از «دزدی» را برای تحقّق عفّت، و ترک «زنا» را برای سلامت نسل آدمی، و ترک «لواط» را برای فزونی فرزندان، و «گواهی دادن» را برای به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را برای حرمت نگهداشتن راستی، و «سلام» کردن را برای امنيّت از ترس‌ها، و «امامت» را برای سازمان يافتن امور امّت، و «فرمانبرداری از امام» را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد.
(اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی)

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ سُئِلَ عَنِ الْإِيمَانِ- فَقَالَ الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ- وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (از ايمان پرسيدند). ايمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان، و عمل با اعضاء و جوارح استوار است.
(اعتقادی، معنوی)
 







وَ قَالَ ع مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْيَا حَزِيناً- فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً- وَ مَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ- فَقَدْ أَصْبَحَ يَشْكُو رَبَّهُ- وَ مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ- وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ- فَهُوَ مِمَّنْ كَانَ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً- وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ- هَمٍّ لَا يُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا يَتْرُكُهُ وَ أَمَلٍ لَا يُدْرِكُهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که از دنيا اندوهناک می‌باشد، از قضاء الهی خشمناک است، و آن کس که از مصيبت وارد شده شکوه کند از خدا شکايت کرده، و کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمايه‌اش برابر او فروتنی کند، دو سوّم دين خود را از دست داده است و آن کس که قرآن بخواند و وارد آتش جهنّم شود حتما از کسانی است که آيات الهی را بازيچه قرار داده است، و آن کس که قلب او با دنيا پرستی پيوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهی رها نشدنی، حرصی جدا نشدنی، و آرزويی نايافتنی.
(اخلاقی، اجتماعی)


حکمت نهج البلاغه

   وَ قَالَ ع سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ- وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ 

 و درود خدا بر او، فرمود: ايمان خود را با صدقه دادن، و اموالتان را با زکات دادن نگاه‌داريد، و امواج بلا را با دعا از خود برانيد .
(اخلاقی، اقتصادی)

 

 
  
 
 
 

وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ ع لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ- قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ- أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع- فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ- ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ- إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا- فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ‏   

- النَّاسُ ثَلَاثَةٌ- فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ- وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ- لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ- يَا كُمَيْلُ الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ- الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ- وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ يَزْكُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ- وَ صَنِيعُ الْمَالِ يَزُولُ بِزَوَالِهِ- يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ- بِهِ يَكْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ- وَ جَمِيلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ- وَ الْعِلْمُ حَاكِمٌ وَ الْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ- يَا كُمَيْلُ هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ- وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ- أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ- هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً- بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُونٍ عَلَيْهِ- مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّينِ لِلدُّنْيَا- وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ- أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ- يَنْقَدِحُ الشَّكُّ فِي قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ- أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ- أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِيَادِ لِلشَّهْوَةِ- أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ

 

 - لَيْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّينِ فِي شَيْ‏ءٍ- أَقْرَبُ شَيْ‏ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ- كَذَلِكَ يَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ- اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ- إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً- لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ- وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً- وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً- يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ- وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ- هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ- وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ- وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ- وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى- أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ- آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ- انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ  

و درود خدا بر او، فرمود: (کميل بن زياد می‌گويد: امام دست مرا گرفت، و به سوی قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردی کشيد و فرمود) ای کميل بن زياد اين قلب‌ها بسان ظرفهايی هستند، که بهترين آنها، فراگيرترين آنهاست، پس آنچه را می‌گويم نگاه‌دار: 
  1- اقسام مردم (مردم شناسی   

مردم سه دسته‌اند، دانشمند الهی، و آموزنده‌ای بر راه رستگاری، و پشّه‌های دست خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان، که به دنبال هر سر و صدايی می‌روند، و با وزش هر بادی حرکت می‌کنند، نه از روشنايی دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند.  

2- ارزش‌های والای دانش  

ای کميل: دانش بهتر از مال است، زيرا علم، نگهبان تو است، و مال را تو بايد نگهبان باشی مال با بخشش کاستی پذيرد امّا علم با بخشش فزونی گيرد، و مقام و شخصيّتی که با مال به دست آمده با نابودی مال، نابود می‌گردد. ای کميل بن زياد شناخت علم راستين (علم الهی) آيينی است که با آن پاداش داده می‌شود، و انسان در دوران زندگی با آن خدا را اطاعت می‌کند، و پس از مرگ، نام نيکو به يادگار گذارد. دانش فرمانروا، و مال فرمانبر است.  

3- ارزش دانشمندان   

ای کميل ثروت اندوزان بی تقوا مرده گرچه به ظاهر زنده‌اند، امّا دانشمندان، تا دنيا برقرار است زنده‌اند، بدن‌هايشان گرچه در زمين پنهان امّا ياد آنان در دل‌ها هميشه زنده است.   

4- اقسام دانش پژوهان  

بدان که در اينجا (اشاره به سينه مبارک کرد) دانش فراوانی انباشته است، ای کاش کسانی را می‌يافتم که می‌توانستند آن را بياموزند آری تيز هوشانی می‌يابم امّا مورد اعتماد نمی‌باشند، دين را وسيله دنيا قرار داده، و با نعمت‌های خدا بر بندگان، و با برهان‌های الهی بر دوستان خدا فخر می‌فروشند. يا گروهی که تسليم حاملان حق می‌باشند امّا ژرف انديشی لازم را در شناخت حقيقت ندارند، که با اوّلين شبهه‌ای، شک و ترديد در دلشان ريشه می‌زند پس نه آنها، و نه اينها، سزاوار آموختن دانش‌های فراوان من نمی‌باشند. يا فرد ديگری که سخت در پی لذّت بوده، و اختيار خود را به شهوت داده است، يا آن که در ثروت اندوزی حرص می‌ورزد، هيچ کدام از آنان نمی‌توانند از دين پاسداری کنند، و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند، و چنين است که دانش با مرگ دارندگان دانش می‌ميرد.  

5- ويژگی‌های رهبران الهی  

آری خداوند زمين هيچ گاه از حجّت الهی خالی نيست، که برای خدا با برهان روشن قيام کند، يا آشکار و شناخته شده، يا بيمناک و پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود، و نشانه‌هايشان از ميان نرود. تعدادشان چقدر و در کجا هستند به خدا سوگند که تعدادشان اندک ولی نزد خدا بزرگ مقدارند، که خدا به وسيله آنان حجّت‌ها و نشانه‌های خود را نگاه می‌دارد، تا به کسانی که همانندشان هستند بسپارد، و در دل‌های آنان بکارد، آنان که دانش، نور حقيقت بينی را بر قلبشان تابيده، و روح يقين را دريافته‌اند، که آنچه را خوشگذاران‌ها دشوار می‌شمارند، آسان گرفتند، و با آنچه که ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند. در دنيا با بدن‌هايی زندگی می‌کنند، که ارواحشان به جهان بالا پيوند خورده است، آنان جانشينان خدا در زمين، و دعوت کنندگان مردم به دين خدايند. آه، آه، چه سخت اشتياق ديدارشان را دارم کميل هر گاه خواستی باز گرد. 
(علمی، اخلاقی، اعتقادی) 

 

 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ

 و درود خدا بر او، فرمود: هشدار هشدار به خدا سوگند، چنان پرده‌پوشی کرده که پنداری تو را بخشيده است.

(اخلاقی، اعتقادی)



وَ سُئِلَ ع عَنِ الْإِيمَانِ- فَقَالَ الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ- عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ- وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ- عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ- فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ- وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ- وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ- وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ- وَ الْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ- عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ- وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ- فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ- وَ مَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ- وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي الْأَوَّلِينَ- وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ- عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ- وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ- فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ- وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُكْمِ- وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً- وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ- عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ- وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ- فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ- وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْكَافِرِينَ- وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ- وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ- وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ- عَلَى التَّعَمُّقِ‏وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ- فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ- وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ- وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ- وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ- وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ- وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ- وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ- عَلَى التَّمَارِي وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ- فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ- وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ- وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ- وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا قال الرضي و بعد هذا كلام تركنا ذكره خوف الإطالة- و الخروج عن الغرض المقصود في هذا الكتاب

 1- شناخت پايه‌های ايمان: 
ايمان بر چهار پايه استوار است: صبر، يقين، عدل و جهاد. صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار. آن کس که اشتياق بهشت دارد، شهوت‌هايش کاستی گيرد، و آن کس که از آتش جهنّم می‌ترسد، از حرام دوری می‌گزيند، و آن کس که در دنيا زهد می‌ورزد، مصيبت‌ها را ساده پندارد، و آن کس که مرگ را انتظار می‌کشد در نيکی‌ها شتاب می‌کند. يقين نيز بر چهار پايه استوار است: بينش زيرکانه، دريافت حکيمانه واقعيّت‌ها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پيمودن راه درست پيشينيان. پس آن کس که هوشمندانه به واقعيّت‌ها نگريست، حکمت را آشکارا بيند، و آن که حکمت را آشکارا ديد، عبرت آموزی را شناسد، و آن که عبرت آموزی شناخت گويا چنان است که با گذشتگان می‌زيسته است. و عدل نيز بر چهار پايه بر قرار است: فکری ژرف انديش، دانشی عميق و به حقيقت رسيده، نيکو داوری کردن و استوار بودن در شکيبايی. پس کسی که درست انديشيد به ژرفای دانش رسيد و آن کس که به حقيقت دانش رسيد، از چشمه زلال شريعت نوشيد، و کسی که شکيبا شد در کارش زياده روی نکرده با نيکنامی در ميان مردم زندگی خواهد کرد. و جهاد نيز بر چهار پايه استوار است:
امر به معروف، و نهی از منکر، راستگويی در هر حال، و دشمنی با فاسقان. پس هر کس به معروف امر کرد، پشتوانه نيرومند مؤمنان است، و آن کس که از زشتی‌ها نهی کرد، بينی منافقان را به خاک ماليد، و آن کس که در ميدان نبرد صادقانه پايداری کند حقّی را که بر گردن او بوده ادا کرده است، و کسی که با فاسقان دشمنی کند و برای خدا خشم گيرد، خدا هم برای او خشم آورد، و روز قيامت او را خشنود سازد. 
2- شناخت اقسام کفر و ترديد: 
و کفر بر چهار ستون پايدار است: کنجکاوی دروغين، ستيزه‌جويی و جدل، انحراف از حق، و دشمنی کردن، پس آن کس که دنبال توهّم و کنجکاوی دروغين رفت به حق نرسيد. و آن کس که به ستيزه‌جويی و نزاع پرداخت از ديدن حق نا بينا شد، و آن کس که از راه حق منحرف گرديد، نيکويی را زشت، و زشتی را نيکويی پنداشت و سر مست گمراهی‌ها گشت، و آن کس که دشمنی ورزيد پيمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت، و نجات او از مشکلات دشوار است. و شک چهار بخش دارد: جدال در گفتار، ترسيدن، دو دل بودن، و تسليم حوادث روزگار شدن. پس آن کس که جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاريکی شبهات بيرون نخواهد آمد، و آن کس که از هر چيزی ترسيد همواره در حال عقب نشينی است، و آن کس که در ترديد و دو دلی باشد زير پای شيطان کوبيده خواهد شد، و آن کس که تسليم حوادث گردد و به تباهی دنيا و آخرت گردن نهد، و هر دو جهان را از کف خواهد داد. 
(سخن امام طولانی است چون در اين فصل، حکمت‌های کوتاه را جمع آوری می‌کنم از آوردن دنباله سخن خودداری کردم)
(اعتقادی)

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ - حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ - أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: ايمان بنده‌ای درست نباشد جز آن که اعتماد او
به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد که در دست اوست.
(اعتقادی)
 




وَ قَالَ ع إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً - فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ
- وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ

 و درود خدا بر او، فرمود: دل‌ها را روی آوردن و نشاط، و پشت کردن و فراری است،
پس آنگاه که نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات واداريد،
و آنگاه که پشت کرده بی‌نشاط است، به انجام واجبات قناعت کنيد.
(علمی، عبادی)
+ نوشته شده در سه شنبه 26 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اعتقادی,علمی,عبادی,ایمان,بنده,دل,نشاط,فراری,مستحبات,واجبات, ساعت 13:13 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الْإِيمَانَ - فَقَالَ ع إِذَا كَانَ الْغَدُ - فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ

- فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ - فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا و قد ذكرنا ما أجابه به

- فيما تقدم من هذا الباب و هو قوله - الإيمان على أربع شعب


و درود خدا بر او، فرمود: (شخصی از امام پرسيد که ايمان را تعريف کن) فردا نزد من بيا تا در جمع مردم پاسخ گويم،
که اگر تو گفتارم را فراموش کنی ديگری آن را در خاطرش سپارد، زيرا گفتار چونان شکار رمنده است،
يکی آن را به دست آورد، و ديگری آن را از دست می‌دهد. 
(پاسخ امام در حکمت 31 آمد که آن را نقل کرديم که ايمان را بر چهار شعبه تقسيم کرد)
(علمی) 
 


 
 

وَ قَالَ ع أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا - عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا - وَ أَبْغِضْ بَغِيضَكَ هَوْناً مَا - عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوْماً مَا

 و درود خدا بر او، فرمود: در دوستی با دوست مدارا کن، شايد روزی دشمن تو گردد،
و در دشمنی با دشمن نيز مدارا کن، زيرا شايد روزی دوست تو گردد.
(اخلاق اجتماعی، سياسی)
+ نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,سیاسی,علمی,ایمان,گفتار,شکار,دوست,دشمن, ساعت 10:54 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ - وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ

و درود خدا بر او، فرمود: خدا را از سست شدن اراده‌های قوی، گشوده شدن گره‌های دشوار، و درهم شکسته شدن تصميم‌ها، شناختم.
(اعتقادی) 

 

وَ قَالَ ع فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ - وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ - وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ - وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ -
وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّينِ - وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ - وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ - وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ - وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ -
وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ - وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ - وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ -
وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ - وَ تَرْكَ الزِّنَى تَحْصِيناً لِلنَّسَبِ -
وَ تَرْكَ اللِّوَاطِ تَكْثِيراً لِلنَّسْلِ - وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ -
وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْرِيفاً لِلصِّدْقِ - وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ - وَ الْأَمَانَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ - وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ
 

و درود خدا بر او، فرمود: خدا «ايمان» را برای پاکسازی دل از شرک، و «نماز» را برای پاک بودن از کبر و خودپسندی، و «زکات»
را عامل فزونی روزی، و «روزه» را برای آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را برای نزديکی و همبستگی مسلمانان،
و «جهاد» را برای عزّت اسلام، و «امر به معروف» را برای اصلاح توده‌های ناآگاه، و «نهی از منکر» را برای بازداشتن بی‌خردان
از زشتی‌ها، «صله رحم» را برای فراوانی خويشاوندان، و «قصاص» را برای پاسداری از خون‌ها، و اجرای «حدود» را برای بزرگداشت محرّمات الهی،
و ترک «می‌گساری» را برای سلامت عقل، و دوری از «دزدی» را برای تحقّق عفّت، و ترک «زنا» را برای سلامت نسل آدمی، و ترک «لواط» را برای فزونی فرزندان،
و «گواهی دادن» را برای به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را برای حرمت نگهداشتن راستی،
و «سلام» کردن را برای امنيّت از ترس‌ها، و «امامت» را برای سازمان يافتن امور امّت، و «فرمانبرداری از امام» را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد.
(اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ - وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ

 و درود خدا بر او، فرمود: ايمان خود را با صدقه دادن، و اموالتان را با زکات دادن نگاه‌داريد، و امواج بلا را با دعا از خود برانيد.
(اخلاقی، اقتصادی)
 


وَ قَالَ ع الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: انسان زير زبان خود پنهان است.
(اخلاقی، علمی)
+ نوشته شده در سه شنبه 15 مرداد 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,علمی,ایمان,صدقه,اموال,زکات,امواج بلا,دعا,انسان,زبان, ساعت 9:48 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ - لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا - لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ - وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ - أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ - وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ - وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ - وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ - وَ لَا فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ


و درود خدا بر او، فرمود: شما را به پنج چيز سفارش می‌کنم که اگر برای آنها شتران را پر شتاب برانيد و رنج سفر را تحمّل کنيد سزاوار است: کسی از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يکی سؤال کردند و نمی‌داند، شرم نکند و بگويد نمی‌دانم، و کسی در آموختن آنچه نمی‌داند شرم نکند، و بر شما باد به شکيبايی، که شکيبايی، ايمان را چون سر است بر بدن و ايمان بدون شکيبايی چونان بدن بی‌سر، ارزشی ندارد.
(اخلاقی) 
 


وَ قَالَ ع بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً

 و درود خدا بر او، فرمود: باقی ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان با دوام‌تر، و فرزندانشان بيشتر است.
(سياسی، نظامی)