••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

لطیفه های قرآنی

 انعام با آيات قرآن كريم

ابوالعينا در ايام جواني وارد اصفهان شد. اتفاقاً هم زمان با ساعت ورودش، بچه ها سنگ بازي مي كردند و بدون توجه سنگي بر سر او زدند و سرش را شكستند. صورت و لباسهاي او به خون آلوده شد. اين، يك ناراحتي براي ابوالعينا بود. ناراحتي ديگرش اين بود كه در اصفهان دوستي داشت كه مي خواست به منزل او برود و چون جاي او را نمي دانست بسيار جست و جو كرد و زماني كه مقداري از شب گذشت، خانه دوستش را يافت. چون، در خانه ميزبانش خوراكي وجود نداشت و دكاني هم باز نبود، ابوالعينا آن شب را گرسنه به سر برد تا روز شد و به خدمت مهذب وزير رسيد. وزير پرسيد: چه ساعتي وارد شهر شده اي؟ ابوالعينا گفت: «في ساعَةِ العُسرَةِ؛ در ساعت دشوار.» باز پرسيد: در چه روزي آمدي؟ گفت: «في يَوْمِ نَحسٍ مُستمِرٍ؛ در روز نكبت دنباله دار!» در پايان سؤال كرد: به كجا وارد شده اي؟ گفت: «بِوادٍ غَيرِ ذي زَرْعٍ؛ در محلي كه هيچ زراعتي ندارد.» وزير از اين جوابها خنديد و از او پذيرايي نمود.

 

 
+ نوشته شده در سه شنبه 31 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 21:30 توسط آزاده یاسینی


مطالب ادبی

گشاده دست باش ،جاری باش ،كمك كن (مثل رود)

باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)
اگركسی اشتباه كردآن رابه پوشان (مثل شب)
وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا )
اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه

مولانا

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 31 فروردين 1400برچسب:مطالب ادبی,مولانا,آینه,دریا,خاک,مرگ,شب,خورشید,رود, ساعت 21:27 توسط آزاده یاسینی


شعر

 جهان، قرآن مصور است 

و آيه ها در آن 
به جاي آن كه بنشينند، ايستاده اند 
درخت يك مفهوم است 
دريا يك مفهوم است 
جنگل و خاك و ابر 
خورشيد و ماه و گياه 
با چشم هاي عاشق بيا 
تا جهان را تلاوت كنيم.

سلمان هراتی
 
+ نوشته شده در سه شنبه 31 فروردين 1400برچسب:شعر,سلمان هراتی,جهان قرآن مصور است,جهان را تلاوت کنیم, ساعت 21:25 توسط آزاده یاسینی


داستان

وقتي امام حسن و امام حسين از تشيع جنازه پدر بزرگوارشان امام علي باز مي گشتند به خرابه اي رسيدند، در اين خرابه بيماري افتاده بود و ناله مي کرد. آن دو بزرگوار به خرابه رفتند و سر بيمار را که پيرمردي عليل بود به دامان گرفته و احوالش را پرسيدند.پيرمرد گفت: در اين دنيا هيچ کس به فرياد ما نمي رسد، مگر يک نفر که به اينجا مي آمد و در دهان من غذا مي گذاشت، اما اکنون سه روز است که او به اينجا نيامده و من گرسنه و تشنه هستم.فرزندان امام علي فرمودند: آيا او را مي شناختي؟پيرمرد جواب داد: من کور هستم اما روزي از او پرسيدم: آقا اسم شما چيست؟فرمود: من بنده خدا هستم.فرزندان امام علي پرسيدند: آيا نشانه اي از او به خاطر داري؟پيرمرد جواب داد: هر گاه آن بزرگوار در خرابه ذکر خداوند را مي گفت تمام سنگ و کلوخ و ديوار اينجا او را همراهي مي کردند و خداوند را تسبيح مي گفتند. در اين موقع صداي گريه امام حسن بلند شد و فرمودند: او پدر ما امام علي بود که ما اکنون از تشيع جنازه او مي آييم. بيمار با شنيدن اين خبر گريان شد و التماس کنان عرض کرد: اي آقازاده ها بر من منت بگذاريد و مرا بر سر قبر او ببريد. فرزندان امام  او را بر سر قبر امام بردند. پيرمرد آنقدر بر سر قبر امام  گريه کرد تا جان از بدنش خارج شد.دوست خرابه نشين حضرت علي 

+ نوشته شده در سه شنبه 31 فروردين 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,امام علی علیه السلام,امام حسن مجتبی,امام حسین,سید الشهدا, ساعت 21:23 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام

 

چون نيست حقيقت ويقين اندردست                    

نتوان به اميد شك همه عمر نشست

هان تا ننهيــــم جام مي از كف دست                    

 

در بيخبرى مرد چه هشيار وچه مست

+ نوشته شده در سه شنبه 31 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 21:21 توسط آزاده یاسینی


سخن امام رضا علیه السلام

 اركان ايمان

« أَلاْيمانُ أَرْبَعَةُ أَرْكان: أَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ وَ التَّسْليمُ لاَِمْرِاللّهِ، وَ التَّفْويضُ إِلَى اللّهِ ».
ايمان چهار ركن دارد: 1ـ توكّل بر خدا 2ـ رضا به قضاى خدا 3ـ تسليم به امر خدا4ـ واگذاشتن كار به خدا.
 
+ نوشته شده در سه شنبه 31 فروردين 1400برچسب:سخن امام رضا,اس ام اس,پیامک, ساعت 21:21 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 خواب

مهدي عباسي در خواب ديد كه صورتش سياه شد. همين كه از خواب برخاست تمام معبران را جمع كرد و خوابش را براي آنها نقل نمود. همه اظهار عجز نمودند و گفتند كه تعبير اين خواب نزد استادمان ابراهيم كرماني است.ابراهيم را نزد خليفه حاضر كردند و خليفه خواب خود را براي او نقل كرد. ابراهيم گفت: خداوند عالم دختري به شما كرامت مي فرمايد! خليفه گفت: از كجا مي گويي؟ ابراهيم گفت: از قول خداي متعال كه مي فرمايد: «وَ اِذَا بُشِّرَ اَحَدُهُم بِالأنثي ظلَّ وَجهُهُ مُسوَداً وَ هُوَ كَظيم»؛ «در حالي كه هر گاه به يكي از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتي) سياه مي شود؛ و به شدت خشمگين مي گردد.»مهدي عباسي از اين تَعْبير بسيار خشنود شد و امر كرد تا ده هزار درهم به او بدهند.پس از گذشت مختصر زماني خداوند دختري به خليفه روزي فرمود. آنگاه خليفه دستور داد تا يك هزار درهم ديگر براي ابراهيم معبر بفرستند و رتبه او را نزد خودش بلند نمود.
 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 29 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 12:51 توسط آزاده یاسینی


داستان

 از بایزید بسطامی سئوال کردند این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟ گفت : شبی مادر از من آب خواست . دقایقی طول کشید تا آب را بیاورم . وقتی به کنارش رفتم خواب مادر را در ربود . دلم نیامد بیدارش کنم . به کنارش نشستم تا پگاه مادر چشمان خویش را باز کرد و وقتی کاسه آب را در دست من دید پی به ماجرا برد و گفت : فرزندم , امیدوارم که نامت عالمگیر شود . بدینسان بایزید بسطامی مرد خرد و آگاهی و عرفان , شهرت خویش را مرهون دعای مادر میداند.دعای مادر

+ نوشته شده در یک شنبه 29 فروردين 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,دعای مادر,بایزید بسطامی, ساعت 12:50 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام

 

چون لاله به نوروز قدح گيــــر به دست                    

با لاله رخي اگر ترا فرصـــــــــت هست

مي نوش به خرمي كه اين چـرخ كهن                    

 

ناگاه ترا چون خاک گـــــــــــرداند پست

+ نوشته شده در یک شنبه 29 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 12:48 توسط آزاده یاسینی


سخن امام رضا علیه السلام

 حُسن ظنّ به خدا

« أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ، فَإِنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ كانَ عِنْدَ ظَنِّهِ وَ مَنْ رَضِىَ بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْيَسيرُ مِنَ الْعَمَلِ. وَ مَنْ رَضِىَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللّهُ دارَ الدُّنْيا وَ دَواءَها وَ أَخْرَجَهُ مِنْها سالِمًا إِلى دارِالسَّلامِ ».
به خداوند خوشبين باش، زيرا هر كه به خدا خوشبين باشد، خدا با گمانِ خوشِ او همراه است، و هر كه به رزق و روزى اندك خشنودباشد، خداوند به كردار اندك او خشنود باشد، و هر كه به اندك از روزى حلال خشنود باشد، بارش سبك و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنيا و دوايش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دارالسّلامِ بهشت رساند.

 

 
+ نوشته شده در یک شنبه 29 فروردين 1400برچسب:سخن امام رضا,اس ام اس,پیامک, ساعت 12:44 توسط آزاده یاسینی


مطالب ادبی

 همان قدر که زن را باید فهمید

مرد را هم باید درک کرد
همانقدر که زن، بودن می خواهد
مرد هم اطمینان می خواهد
همانقدر که باید قربان صدقه ی رویِ ماهِ بی آرایشِ زن رفت
باید فدایِ خستگی هایِ مرد هم شد
همانقدر که باید بی حوصلگی هایِ زن را طاقت آورد
کلافگی هایِ مرد را باید فهمید ...
+ نوشته شده در شنبه 28 فروردين 1400برچسب:مطالب ادبی,زن,مرد, ساعت 20:55 توسط آزاده یاسینی


مطالب ادبی

 هنگامی که روح در تو دمیده میشود در شکم یک زن هستی ...

هنگامی که گریه میکنی در آغوش یک زن هستی ...
هنگامی که عاشق میشوی در قلب یک زن هستی .....
زن امانت است نه برای اهانت .
+ نوشته شده در شنبه 28 فروردين 1400برچسب:مطالب ادبی,زن, ساعت 20:46 توسط آزاده یاسینی


معروفترین موجودات افسانه‌ای!

 ۱. اژدها؛ موجودی خانمان‌برانداز یا زندگی‌بخش؟

داستان‌های پشت پرده معروفترین موجودات افسانه‌ای!

اژد‌ها از آن موجوداتی است که هم نماد ویرانگری است و هم آب و آبادانی! در اینکه اژد‌ها نماد قدرت و نیرومندی است شکی نیست، امّا اینکه این زور بازو در جهت مثبت استفاده شود یا منفی، هر فرهنگی برای خودش برداشت ویژه‌ای دارد؛ مثلا در مصر، اژد‌ها رمز طغیان‌های بزرگ رود نیل برایشان بوده است.

امّا با شنیدن نام اژدها، یاد فرهنگ چینی می‌افتیم که جای جای کشورش تصویری از اژد‌ها می‌بینیم. اژد‌ها برای چینی‌ها موجودی مقدّس است و او را بخشنده آب و باران می‌دانند. اژد‌ها در فرهنگ چین و ژاپن چندین شاخ هم دارد.

البته شکل و شمایل این موجود در فرهنگ‌ها ممکن است تغییراتی داشته باشد؛ مثلا گاهی در چهره تمساح یا گاهی موجودی چند سر دربیاید، امّا معمولا او را مرتبط با آب و هوا و طوفان می‌بینیم. البته گاهی ممکن است طوفان بر اژد‌ها سوار شود و زمین‌لرزه اتّفاق بیوفتد.

حالا اگر سراغ ایران بیاییم، اژد‌ها نقشش کمی تیره و تار می‌شود. اژد‌ها که با واژه ضحاک هم ریشه است ما را به یاد کار‌های اهریمنی ضحاک در شاهنامه می‌اندازد و برایمان نمادی از تاریکی و ظلم است.


۲. ققنوس؛ پرنده‌ای که از خاکستر متولد می‌شود!

داستان‌های پشت پرده معروفترین موجودات افسانه‌ای!

داستان ققنوس به اندازه‌ای جذّاب است که باعث می‌شود پایش به دنیای داستان‌ها و شعر‌ها باز شود. این پرنده افسانه‌ای، هر چند سال یکبار تخم می‌گذارد و بلافاصله در آتش می‌پرد و می‌سوزد و از خاکستر آن آتش، دوباره متولد می‌شود.

این موجود عجیب، در فرهنگ‌های مختلف با همین داستان زایش دوباره، وجود دارد. در زبان انگلیسی Phoenix نامیده می‌شود. هر جا از ققنوس استفاده می‌شود، رمز زایش دوباره او هم در تصویر نمادینش پنهان است.

علی اکبر دهخدا می‌نویسد:

«ققنوس هزار سال عمر می‌کند و، چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید، هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند، چنان که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد. موسیقی را از آواز او دریافته‌اند»


۳. ابوالهول؛ موجودی با سر انسان، پیکر شیر و بال عقاب

داستان‌های پشت پرده معروفترین موجودات افسانه‌ای!

تصویر این موجود ترکیبی احتمالا برایمان آشناست. هم در آثار مصر بسیار به چشممان خورده و هم آثار باستانی ایران. البته شاید تفاوت‌هایی وجود داشته باشد، امّا کلیّت ظاهرش همان است؛ موجودی با سر انسان، بدن شیر و بال‌های عقاب. برایتان آشنا نیست؟ شاید واضح‌ترین تصویری که از آن به یادمان بیاید، نقش برجسته‌های حیرت‌انگیز تخت جمشید باشد!

گفته‌اند این موجود اول روی مهر‌های باستانی نقش می‌بندد، امّا به مرور نقش برجسته‌ها و مجسمه‌هایش هم می‌سازند و به فرهنگ‌های مختلف سفر می‌کند. می‌گویند زادگاهش تمدن آشور بوده، امّا آن را در تمدّن‌های بزرگ باستان تا یونان هم می‌بینیم. بزرگی و هیبتش باعث شده نامش را در زبان عربی ابوالهول، به معنی پدر وحشت، بگذارند. البته به اسفنکس یا اسفینکس هم مشهور است. آن‌ها معتقد بودند این موجود مهیب، کسانی را که موفق به حل معمّاهایش نمی‌شوند، می‌کشد! در نظر مصریان، نماد آفتاب هم محسوب می‌شده و می‌دانیم نور و روشنایی در بیشتر فرهنگ‌های دنیا، نشانه‌ای از قداست هم همراهش دارد.

بعضی معتقدند بالا بودن دست این موجود، جنبه نیایش دارد و جانورانی که در وجودش ترکیب شده‌اند، هر کدام نماد چیزی هستند.

داستان‌های پشت پرده معروفترین موجودات افسانه‌ای!

در ایران گفته شده اسفنکس‌ها، نماد خورشیدند و نگهبان کاخ و حافظ درخت زندگی هم تعبیر می‌شوند. پیش از این، در مطلب «حیوانات ملی که نماد کشور‌ها هستند»، درباره نماد شیر در فرهنگ ملل صحبت کرده بودیم که نمایشی از قدرت، عدالت و شکوه است، امّا در اینجا علاوه بر این مفاهیم، سر انسان نمادی از قدرت تفکر و تدبیر با بال‌های عقاب که قدرت روحانی موجود را نشان می‌دهند، ترکیبی از یک موجود ایده‌آل را برای حفاظت و نگهبانی از پادشاهی و کشور می‌سازد.

البته تفسیر‌های مختلفی برای هر کدام از اجزای مختلف این موجود ترکیبی ارائه شده و نمی‌توان گفت یک معنای مشخص و واحد دارد.


۴. لاماسو؛ موجودی با سر انسان و پیکر گاو

داستان‌های پشت پرده معروفترین موجودات افسانه‌ای!

با اسفنکس‌ها آشناشدیم، امّا موجودات ترکیبی دیگری هم هستند که نباید آن‌ها را با هم اشتباه بگیریم؛ زیرا هر کدام مفاهیم مجزایی برای خودشان دارند. یکی دیگر از این موجودات ترکیبی، لاماسو‌ها هستند که سرشان انسان است، امّا بدنشان گاو است و مانند اسفنکس‌ها بال دارند.

این لاماسو‌ها را در دروازه ملل تخت جمشید با هیبت خاصی می‌بینید و به شما خوش‌آمد می‌گویند. البته فقط به ایران محدود نمی‌شود و در کشور‌های مختلف آن‌ها را می‌یابیم. گفته شده در ایران حالت نگهبان داشته‌اند و معمولا در‌های ورودی و خروجی آن‌ها را می‌بینیم. امّا این نگهبانی فقط به خاطر زور بازوی آن‌ها نیست و سر آن‌ها نشان می‌دهد که مثل اسفنکس‌ها، نشانه‌ای از تدبیر و تفکر هم با خود به همراه دارند.

از این‌ها گذشته، گاو در فرهنگ ملل مختلف از جمله ایران، نقش پررنگی دارد که از جمله آن نماد برکت است.


۵. پری دریایی؛ زیبایی نیکو سرشت یا فریبنده‌ای اهریمنی؟

داستان‌های پشت پرده معروفترین موجودات افسانه‌ای!

دختری زیبا با دم ماهی که در آب‌ها زندگی می‌کند، از همان کودکی در ذهنمان نقش بسته است. تا به حال فکر کرده‌اید جریان این پری دریایی چیست و از کجا آمده؟

داستان این موجود عجیب هم به فرهنگ عامه در کشور‌های مختلف برمی‌گردد، افسانه‌ای قدیمی که روایت می‌کرده پری دریایی بالاتر از سطح آب می‌ایستد و با یک دست در حال شانه کردن مو‌های بلندش است و در دست دیگر، آینه‌ای دارد. گاهی در این روایات آمده که این پری دریایی، آینده را پیشگویی می‌کند، گاهی عاشق انسان‌ها شده یا انسان‌هایی را فریفته و با خود به قعر دریا برده است.

جالب است که همین موجود دریایی، گاهی نیک سیرت و درستکار معرفی شده و گاهی موجودی پلید و فریبکار! مثلا بعضی فرهنگ‌ها معتقدند اگر این پری دریایی آزرده خاطر شود، طوفان و بلایای طبیعی به پا می‌شود یا اگر آن‌ها را در دریا ببینند، نشانه آن است که آن کشتی غرق می‌شود.

حتّی رد این موجود دریایی را در آثار باستانی که در ایران کشف شده هم گاهی می‌بینیم که هنوز دقیق نمی‌دانیم درباره‌اش چه فکری می‌کردند و چه باوری داشتند؛ بنابراین این پری دریایی، در جای جای کره زمین داستان و روایتی همراه خودش دارد و فراتر از یک داستان کارتونی است.

حتّی گاهی آثاری پیدا می‌کنند که فرضیه واقعی بودن این موجود افسانه‌ای را مطرح می‌کند! شما فکر می‌کنید چنین چیزی واقعیت دارد؟

+ نوشته شده در جمعه 27 فروردين 1400برچسب:معروفترین موجودات افسانه‌ای,اژدها,ققنوس,ابوالهول,لاماسو,پری دریایی, ساعت 11:41 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 سرقت ادبي

يكي از بزرگان به صاحب بن عباد نامه اي نوشت در نهايت لطافت، كه آثار فصاحت و بلاغت از آن ظاهر بود. وقتي صاحب بن عباد آن را مطالعه كرد، دريافت كه اكثر اين كلمات نغز و بديع كه در نامه درج شده، از خود اوست، از اين رو، در جواب او اين آيه را نوشت: «...هذِهِ ِبضاعَتُنا رُدَّت اِلَيْنا...»؛«اين سرمايه ماست كه به ما باز پس گردانده شده است.»

 

+ نوشته شده در سه شنبه 24 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 12:0 توسط آزاده یاسینی


داستان

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.می‌گویند خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند.وقتی نزدیکتر به هم بودند گرمتر می‌شدند؛ ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی می‌کرد. بخاطر همین تصمیم گرفتند از هم دور شوند ‫ولی از سرما یخ زده می مردند.‬از اینرو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان منقرض شود. پس دریافتند که بهتر است باز گردند و گرد هم آیند و آموختند که: با زخم کوچکی که همزیستی با کسان بسیار نزدیک به وجود می‌آورد زندگی کنند، چون گرمای وجود دیگری مهمتر است.این چنین توانستند زنده بمانند.ارتباط قلبی

+ نوشته شده در سه شنبه 24 فروردين 1400برچسب:داستان,پند آموز,ارتباط قلبی,خار پشت, ساعت 11:58 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام

 

چون چرخ به كام يك خردمنـــد نگشت                    

خواهي توفلک هفت‌شمرخواهي هشت

چون بايد مـــــرد و  آرزوها همه هشت                    

چه مور خـورد به گور و چه گرگ به دشت

+ نوشته شده در سه شنبه 24 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 11:56 توسط آزاده یاسینی


سخن امام رضا علیه السلام

 دست بوسى نه!

« لا يُقَبِّلُ الرَّجُلُ يَدَ الرَّجُلِ، فَإِنَّ قُبْلَةَ يَدِهِ كَالصَّلاةِ لَهُ ».
كسى دست كسى را نمى بوسد، زيرا بوسيدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست.
+ نوشته شده در سه شنبه 24 فروردين 1400برچسب:سخن امام رضا,اس ام اس,پیامک, ساعت 11:50 توسط آزاده یاسینی


شعر

 خواستم پنجره را باز کنم گفتی نه

جای ِ مهتاب ، تو را ناز کنم گفتی نه
دست بردم بزنم پرده به یکسو و خودم
خانه را غرق در آواز کنم گفتی نه
به سرم زد گل ِ گلدان ِ اتاقت بشوم
عطر ِ خود را به تو ابراز کنم گفتی نه
آرزو داشتم آیینه شوم تا که تو را
یک دل ِ سیر برانداز کنم گفتی نه
زخمه برداشتم از شوق شده مثل نسیم
تاری از موی ِ تو را ساز کنم گفتی نه
آمدم حافظ ِ آن شاخه نباتت باشم
عشق را ساکن ِ شیراز کنم گفتی نه
زیر ِ آوار ِ سکوتی که به جانم می ریخت
لب گشودم ، سخن آغاز کنم گفتی نه
دلخور از تو ، به در ِ باز ِ قفس خیره شدم
آسمان گفت که پرواز کنم  ، گفتی نه!

شهراد میدری
+ نوشته شده در دو شنبه 23 فروردين 1400برچسب:شعر,شهراد میدری,خواستم پنجره را باز کنم گفتی نه, ساعت 18:46 توسط آزاده یاسینی


مطالب ادبی

 استوانه ي کوروش

در مورد آنچه کوروش پس از فتح بابل انجام داده است ، سند ي به دست آمده که به استوانه ي کوروش معروف است. استوانه ي کوروش کبير در خرابه هاي بابل پيدا شده و اصل آن در موزه ي بريتانيا نگهداري مي شود. اين استوانه را باستانشناسي به نام هرمزد « رسام » پيدا کرده است. بخش بزرگي از اين استوانه اينک از بين رفته است ولي بخشي از آن که سالم مانده است سندي مهم و تاريخي است مبني بر رفتار جوانمردانه ي کوروش کبير با مردم شهر تسخير شده ي بابل و نيز يهودياني که در اسارت آنان بودند. گوينده ي خط هاي آغازين اين نوشته نامعلوم است ولي از خط بيست به بعد را کوروش کبير گفته است.
 
و اينک متن استوانه :
1) « کوروش» شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه توانا ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد.
2) شاه نواحي جهان.
3) چهار[ ...... ] من هستم [ ...... ] به جاي بزرگي ، ناتواني براي پادشاهي کشورش معين شده بود.
4) نبونيد تنديس هاي کهن خدايان را از ميان برد [ ...... ] و شبيه آنان را به جاي آنان گذاشت.
5) شبيه تنديسي از ( پرستشگاه ) ازاگيلا ساخت [ ...... ] براي « اور» و ديگر شهرها.
6) آيين پرستشي که بر آنان ناروا بود [ ...... ] هر روز ستيزه گري مي جست. همچنين با خصمانه ترين روش.
7) قرباني روزانه را حذف کرد [ ...... ] او قوانين ناروايي در شهرها وضع کرد و ستايش مردوک ، شاه خدايان را به کلي به فراموشي سپرد.
8) او همواره به شهر وي بدي مي کرد. هر روز به مردم خود آزار مي رسانيد. با اسارت ، بدون ملايمت همه را به نيستي کشاند.
9) بر اثر دادخواهي آنان « اليل » خدا ( مردوک ) خشمگين گشت و او مرزهايشان. خداياني که در ميانشان زندگي مي کردند ماوايشان را راه کردند.
10) او ( مردوک ) در خشم خويش ، آنها را به بابل آورد ، مردم به مردوک چنين گفتند : بشود که توجه وي به همه ي مردم که خانه هايشان ويران شده معطوف گردد.
11) مردم سومر و اکد که شبيه مردگان شده بودند ، او توجه خود را به آنان معطوف کرد. اين موجب همدردي او شد ، او به همه ي سرزمين ها نگريست.
12) آنگاه وي جستجوکنان فرمانرواي دادگري يافت ، کسي که آرزو شده ، کسي که وي دستش را گرفت. کوروش پادشاه شهر انشان. پس نام او را بر زبان آورد ، نامش را به عنوان فرمانرواي سراسر جهان ذکر کرد.
13) سرزمين « گوتيان » سراسر اقوام « مانداء» را مردوک در پيش پاي او به تعظيم واداشت. مردمان و سپاه سران را که وي به دست او ( کوروش ) داده بود.
14) با عدل و داد پذيرفت. مردوک ، سرور بزرگ ، پشتيبان مردم خويش ، کارهاي پارسايانه و قلب شريف او را با شادي نگريست.
15) به سوي بابل ، شهر خويش ، فرمان پيش روي داد و او را واداشت تا راه بابل در پيش گيرد. همچون يک دوست و يار در کنارش او را همراهي کرد.
16) سپاه بي کرانش که شمار آن چون آب رود برشمردني نبود با سلاح هاي آماده در کنار هم پيش مي رفتند.
17) او ( پروردگار) گذاشت تا بي جنگ و کشمکش وارد شهر بابل شود و شهر بابل را از هر نيازي برهاند. او نبونيد شاه را که وي را ستايش نمي کرد به دست او ( کوروش ) تسليم کرد.
18) مردم بابل ، همگي سراسر سرزمين سومر و اکد ، فرمانروايان و حاکمان پيش وي سر تعظيم فرود آوردند و شادمان از پادشاهي وي با چهره هاي درخشان به پايش بوسه زدند.
19) خداوندگاري ( مردوک ) را که با ياريش مردگان به زندگي بازگشتند ، که همگي را از نياز و رنج به دور داشت به خوبي ستايش کردند و يادش را گرامي داشتند.
20) من کوروش هستم ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نيرومند ، شاه بابل ، شاه سرزمين سومر و اکد ، شاه چهار گوشه ي جهان.
21) پسر شاه بزرگ کمبوجيه ، شاه شهر انشان ، نوه ي شاه بزرگ کوروش ، شاه شهر انشان ، نبيره ي شاه بزرگ چيش پيش ، شاه انشان.
22) از دودماني که هميشه از شاهي برخوردار بوده است که فرمانروائيش را « بعل » و « نبو » گرامي مي دارند و پادشاهيش را براي خرسندي قلبي شان خواستارند. آنگاه که من با صلح به بابل درآمدم
23) با خرسندي و شادماني به کاخ فرمانروايان و تخت پادشاهي قدم گذاشتم. آنگاه مردوک سرور بزرگ ، قلب بزرگوار مردم بابل را به من منعطف داشت و من هر روز به ستايش او کوشيدم.
24) سپاهيان بي شمار من با صلح به بابل درآمدند. من نگذاشتم در سراسر سرزمين سومر و اکد تهديد کننده ي ديگري پيدا شود.
25) من در بابل و همه ي شهرهايش براي سعادت ساکنان بابل که خانه هايشان مطابق خواست خدايان نبود کوشيدم [ ...... ] مانند يک يوغ که بر آنها روا نبود.
26) من ويرانه هايشان را ترميم کردم و دشواري هاي آنان را آسان کردم. مردوک خداي بزرگ از کردار پارسايانه ي من خوشنود گشت.
27) بر من ، کوروش شاه که او را ستايش کردم و بر کمبوجيه پسر تني من و همچنين بر همه ي سپاهيان من
28) او عنايت و برکتش را ارزاني داشت ، ما با شادماني ستايش کرديم ، مقام والاي ( الهي ) او را . همه ي پادشاهان بر تخت نشسته
29) از سراسر گوشه و کنار جهان ، از درياي زيرين تا درياي زبرين شهرهاي مسکون و همه ي پادشاهان « امورو » که در چادرها زندگي مي کنند.
30) باج هاي گران براي من آوردند و به پاهايم در بابل بوسه زدند. از [ ...... ] نينوا ، آشور و نيز شوش
31) اکد ، اشنونه ، زميان ، مه تورنو ، در ، تا سرزمين گوتيوم شهرهاي آن سوي دجله که پرستشگاه هايشان از زمان هاي قديم ساخته شده بود.
32) خداياني که در آنها زندگي مي کردند ، من آنها را به جايگاه هايشان بازگردانيدم و پرستشگاه هاي بزرگ براي ابديت ساختم. من همه ي مردمان را گرد آوردم و آنها را به موطنشان باز گردانيدم.
33) همچنين خدايان سومر و اکد که نبونيد آنها را به رغم خشم خداي خدايان ( مردوک ) به بابل آورده بود ، فرمان دادم که براي خشنودي مردوک خداي بزرگ
34) در جايشان در منزلگاهي که شادي در آن هست بر پاي دارند. بشود که همه ي خداياني که من به شهرهايشان بازگردانده ام
35) روزانه در پيشگاه « بعل » و « نبو » درازاي زندگي مرا خواستار باشند ، بشود که سخنان برکت آميز برايم بيايند ، بشود که آنان به مردوک سرور من بگويند : کوروش شاه ستايشگر توست و کمبوجيه پسرش
36) بشود که روزهاي [ ...... ] من همه ي آنها را در جاي با آرامش سکونت دادم.
37) [ ...... ] براي قرباني ، اردکان و فربه کبوتران.
38) [ ...... ] محل سکونتشان را مستحکم گردانيدم.
39) [ ...... ] و محل کارش را.
40) [ ...... ] بابل.
41) [ ...... ] 42) [ ...... ] 43) [ ...... ] 44) [ ...... ] 45) [ ...... ] تا ابديت .

 

+ نوشته شده در دو شنبه 23 فروردين 1400برچسب:مطالب ادبی,استوانه کوروش کبیر, ساعت 15:36 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 حاضر جواب

امير اسماعيل گيلكي پسر خوانده اي داشت كه دچار مرض آبله شد و زيبايي صورت وي در اثر اين بيماري از بين رفت. وي روزي در برابر امير اسماعيل ايستاده بود؛ امير از تغيير زيبايي صورت آن پسر تعجب مي كرد كه چگونه تبديل به اين زشتي شده است؟ قاضي ابو منصور كه در آنجا حاضر بود، اين آيه را خواند:«لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ في اَحْسَنِ تَقْويم ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سَافِلينَ»؛«ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم، سپس او را به پايين ترين مرحله باز گردانديم.»چون خود قاضي نيز چهره زيبايي نداشت، پسر در پاسخ گفت:«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ...»؛ «و براي ما مثالي زد و آفرينش خود را فراموش كرد.» قاضي خجل گشت و ديگران از حاضر جوابي پسر متعجب شدند.
 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 23 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 15:34 توسط آزاده یاسینی


داستان


_ امام علي (ع) بعد از خاتمه جنگ جمل وارد شهر بصره شد، در خلال ايامي که در بصره بود، روزي به عيادت يکي از يارانش به نام « علاء بن زياد حارثي » رفت. اين مرد خانه مجلل و وسيعي داشت. امام علي (ع) همينکه آن خانه را با آن عظمت و وسعت ديد، به او فرمودند: اين خانه به اين وسعت، به چه کار تو در دنيا مي خورد، در صورتي که به خانه وسيعي در آخرت محتاج تري؟! ولي اگر بخواهي مي تواني که همين خانه وسيع دنيا را وسيله اي براي رسيدن به خانه وسيع آخرت قرار دهي؛ به اينکه در اين خانه از مهمان پذيرايي کني، صله رحم نمايي، حقوق مسلمانان را در اين خانه ظاهر و آشکار کني، اين خانه را وسيله زنده ساختن و آشکار نمودن حقوق قرار دهي و از انحصار مطامع شخصي و استفاده فردي خارج نمايي.علاء: يا اميرالمومنين! من از برادرم عاصم پيش تو شکايت دارم.

ــ چه شکايتي داري؟

ــ تارک دنيا شده، جامه کهنه پوشيده، گوشه گير و منزوي شده، همه چيز و همه کس را رها کرده.

ــ او را حاضر کنيد!

عاصم را احضار کردند و آوردند، امام علي (ع) به او رو کردند و فرمودند: اي دشمن جان خود، شيطان عقل تو را ربوده است؛ چرا به زن و فرزند خويش رحم نکردي؟ آيا تو خيال مي کني که خدايي که نعمتهاي پاکيزه دنيا را براي تو حلال و روا ساخته، ناراضي مي شود از اينکه تو از آنها بهره ببري؟ تو در نزد خدا کوچک تر از اين هستي.عاصم: يا اميرالمومنين! تو خودت هم که مثل من هستي؛ تو هم که به خود سختي مي دهي و در زندگي بر خود سخت مي گيري، تو هم که جامه نرم نمي پوشي و غذاي لذيذ نمي خوري. بنابراين من همان کار را مي کنم که تو مي کني، و از همان راه مي روم که تو مي روي.

ــ اشتباه مي کني، من با تو فرق دارم؛ من سمتي دارم که تو نداري، من در لباس پيشوايي و حکومتم. وظيفه حاکم و پيشوا وظيفه ديگري است؛ خداوند بر پيشوايان عادل فرض کرده که ضعيف ترين طبقات ملت خود را مقياس زندگي شخصي خود قرار دهند و آن طوري زندگي کنند که تهيدست ترين مردم زندگي مي کنند، تا سختي فقر و تهيدستي به آن طبقه اثر نکند. بنابراين من وظيفه اي دارم و تو وظيفه اي.حضرت علي (ع) و عاصم
+ نوشته شده در دو شنبه 23 فروردين 1400برچسب:داستان,امام علی,پندآموز,زیبا, ساعت 15:30 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام


چون بلبل مست راه در بستــــان يافت                    

روى گل و جــــــــام باده را خندان يافت

آمد به زبان حــــــــــــال در گوشم گفت                    

درياب كه عمــــــــــر رفته را نتوان يافت

+ نوشته شده در دو شنبه 23 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 15:29 توسط آزاده یاسینی


سخن امام رضا علیه السلام

  زمامداران را وفايى نيست

« لَيْسَ لِبَخيل راحَةٌ، وَ لا لِحَسُود لَذَّةٌ، وَ لا لِمُـلـُوك وَفاءٌ وَ لا لِكَذُوب مُرُوَّةٌ ».
بخيل را آسايشى نيست و حسود را خوشى و لذّتى نيست و زمامدار را وفايى نيست و دروغگو را مروّت و مردانگى نيست.
+ نوشته شده در دو شنبه 23 فروردين 1400برچسب:سخن امام رضا,اس ام اس,پیامک, ساعت 15:25 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 غرق حتمي

يكي از بزرگان به صاحب بن عبّاد رقعه‌اي در شفاعت و حمايت ظالمي كه مستوجب قتل شده بود نوشت. نوع قتل بدين صورت بود كه او را در حوض آب، مكرر فرو برند تا وقتي كه بميرد. صاحب بن عباد در جواب رقعه آن بزرگ، اين آيه را نوشت:«... وَ لا تُخاطِبْني في الَّذينَ ظَلَمُوا اِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»؛  «و درباره آنها كه ستم كردند با من صحبت مكن، كه (همه) آنها غرق شدني هستند!»
 

 

+ نوشته شده در شنبه 21 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 16:46 توسط آزاده یاسینی


داستان

 لقمان حکیم، آن مرد الهی نکته‌ای را به فرزند خودش تبیین می‌کند و می‌فرماید: فرزندم! دو چیز را در دنیا رعایت کن تا اهل آخرت شوی:اول اینکه همنشین خوب پیدا کن، تا تو را اهل آخرت کند. چون اگر همنشین شر پیدا کردی، نشستن با او، تو را اهل جهنم می‌کند. یعنی اصلاً نفس او، اثرگذار خواهد بود.دوم این که در دنیا به آنچه که به تو می‌رسد، قناعت کن، تا سالم زندگی کنی.لقمان حکیم

 
+ نوشته شده در شنبه 21 فروردين 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,لقمان حکیم, ساعت 16:43 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام

 چون ابــــــــــر به نوروز رخ لاله بشست                    

برخيز و به جام باده كن عـــــزم درست
كاين سبزه كه امروز تماشـــاگه ماست                    
فردا همه از خاك تو برخـــــــواهد رست
+ نوشته شده در شنبه 21 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 16:31 توسط آزاده یاسینی


سخن امام رضا علیه السلام

  بدترين مردم

« إِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ أَكَلَ وَحْدَهُ وَ جَلَدَ عَبْدَهُ ».
به راستى كه بدترين مردم كسى است كه يارى اش را [از مردم] باز دارد و تنها بخورد و زيردستش را بزند.
+ نوشته شده در شنبه 21 فروردين 1400برچسب:اس ام اس,پیامک,سخن امام رضا,پند آموز, ساعت 16:29 توسط آزاده یاسینی


شعر

 

دختر فردوسی! از مشرق انار آورده ام

یک سبد شاتوت سرخ آبدار آورده ام

نازدخت پیرهن توسی توس باستان!

مخمل رنگین کمان زرنگار آورده ام

دست باد است این که دارد می زند بر در کلون

همزمان با ساز باران، من سه تار آورده ام

سرد سرد است آتشی روشن کن از خندیدنت

هیمه هیمه بوسه های بی شمار آورده ام

دم کن از چای بخارا استکانی، خسته ام

قند ایران کهن از قندهار آورده ام

نیستم از گزمه های غزنوی، آسوده باش

شاعری تنهایم و جان را قمار آورده ام

سی پر سیمرغ از سی سال رنج پارسی

چند برگ شاهنامه، شاهکار آورده ام

زابلستانی، تهمتن زاده ای، بهمن رخی

چشمه ای رویین تن از اسفندیار آورده ام

جای هر بیتی که دینار طلایش نقره شد

سهم بابا زر از انگور خمار آورده ام

تا پس از این ها بگردم دور قد و قامتت

کهکشانی عشق بر روی مدار آورده ام

از هزار و چند سال بعد برگشتم قدیم

یک دل جا مانده در گرد و غبار آورده ام

خشتی از دیوارتان ترسم که بردارد ترک

بر در چوبی تان از بس فشار آورده ام

می پذیری بعد از این یار وفادارت شوم؟

این غزل را هم به رسم یادگار آورده ام

شهراد میدری



برگرفته شده از textbaz.blog.ir

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 فروردين 1400برچسب:شعر,شهراد میدری,دختر حافظ,دختر فردوسی,, ساعت 16:57 توسط آزاده یاسینی


شعر


دختر ِ سعدی! هلاک ِ بوسه ای شیرازی ام

آنقدر مســـــــتم که حتا با لبی هم رازی ام

تا که بابا "مشــرف الدین" برنگشته زود باش

 

کمتر از اینها بده با خنده هـــــــایت بازی ام

مادرت من را نبیند پشــــــت ِ در، بد میشود

رویگردان از "اتابــــک خان" و حکم ِ قاضی ام

خنجر ابرو! چشمهـــــایت غارت ِ قوم ِ مغول

زخمی از ناز ِ تو و مغلــــوب ِ مژگان تازی ام

خانده ام رقص ِ تو را در بوستان ِ شیخ اجل

عاشق ِ پروانگی های ِ تو و طنــــــــازی ام

نیست همرنگ ِ لبانت در گلســـــــتان ِ انار

با فقط یک باب از بوسیــدنت هم راضی ام

مثل ِ بابای ِ تو من هم کار و بارم شاعری ست

تکه نانی دارم و اهـــــــل ِ غزلپـــــردازی ام

اهل ِ این دوره که نه، از قرن ِ دوری آمـــدم

ساکن ِ آینده و برگشـــته سوی ِ ماضی ام

من همین هستم که می بینی: زلال و ساده دل

خســـته از هرچــه ریا و هرچـــه ظاهر سازی ام

این غزل تقدیم ِ تو، با من عروسی میکنی؟

ای فدااااااای ِ "بله" ی ِ تو دلبر ِ شیرازی ام!

شهراد میدری


برگرفته شده از textbaz.blog.ir

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 فروردين 1400برچسب:شعر,شهراد میدری,دختر حافظ,دختر فردوسی,, ساعت 16:54 توسط آزاده یاسینی


مطالب ادبی

 آشنايي با تخت سليمان تکاب

تخت سليمان تکاب به عنوان يکي از مهم‌ترين و مشهورترين مراکز تاريخ تمدن ايران و جهان يکي از 4 اثر ملي ثبت شده کشور در فهرست آثار تاريخي جهان است.اين مجموعه فرهنگي - تاريخي به مساحت 124 هزار مترمربع که در ادوار مختلف محل سکونت مادها، اشکانيان، ساسانيان و مغولها بوده در استان آذربايجان غربي قراردارد و به روايتي محل تولد زرتشت پيامبر مي‌باشد.قلعه تاريخي تخت سليمان بازمانده از دوره ساسانيان با بخش‌هاي مختلفي همچون آتشکده آذر گشسب به عنوان يکي از مهمترين آتشکده هاي دوره ساساني، آتشکده شاهي و جنگ آوران، ايوان خسرو، معبد آناهيتا، آتشگاه‌هاي کوچک و دروازه ها و ديوارهاي مستحکمش از بناهاي مهم تاريخي جهان به شمار مي‌رود.مجموعه باستاني تخت سليمان قبل از اسلام به عنوان بزرگترين مرکز آموزشي، مذهبي، اجتماعي و عبادتگاه ايرانيان به شمار مي‌رفت اما در سال 624 ميلادي و در حمله هراکليوس، امپراطور روميان به ايران تخريب شد.بکارگيري سنگ‌هاي تراشدار و آجرهاي بزرگ در ساخت اين بناي تاريخي و واقع شدن درياچه عجيب و هميشه جوشاني به عمق 112 متر در وسط اين مجموعه جلوه زيبا و خاصي به اين مکان تاريخي بخشيده است.درجه حرارت آب اين درياچه در تابستان و زمستان يکسان و در حدود 21 درجه است و همين موضوع ثابت مي کند که آب آن از سفره‌اي زير زميني در عمق بسيار زياد تامين مي‌شود.اين مکان تاريخي در زمان ايلخانيان و در دوره حکمراني آقاخان در قرن هفتم هجري به عنوان تفرجگاه تابستاني مورد استفاده قرار گرفت.اين حکمران مغول با احداث بناهاي مختلفي همچون سالن شورا، ايوان شرقي و ساختمان‌هاي 8 و 12 ضلعي يکبار ديگر جان تازه‌اي به مجموعه تاريخي تخت سليمان تکاب بخشيد.
منبع- همشهري انلاين

 

 
+ نوشته شده در پنج شنبه 12 فروردين 1400برچسب:مطالب ادبی,تخت سلیمان,تکاب,, ساعت 16:46 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 توبه و استغفار

جواني در زمان رسول خداصلي الله عليه وآله حركات ناپسندي انجام مي‌داد و بر منهيات اقدام مي‌نمود. چون خبر يافت كه رسول خداصلي الله عليه وآله رحلت كرده است توبه نمود و به عبادت مشغول شد.كسي سؤال كرد: چگونه شد كه توبه كردي و پشيمان شدي؟ جوان پاسخ داد: تا زماني كه پيامبرصلي الله عليه وآله در حيات بود به اين آيه پشت گرم بودم:«وَما كانَ اللَّه لِيعَذِّبَهُمْ وَأنْتَ فيهم...»؛«[اي پيامبر] تا تو در ميان آنها هستي، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد.»اكنون آن در بسته شد و پناه به اين آيه آوردم: «... وماكانَ اللَّه مُعَذِّبَهُم و هُم يسْتَغْفِرون»؛ «و [نيز] تا زماني كه استغفار مي‌كنند، خدا عذابشان نمي‌كند.»

 

 
+ نوشته شده در پنج شنبه 12 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 16:44 توسط آزاده یاسینی


داستان

هنگامي که پيامبر در مدينه حضور داشتند، مسلمانان نزد حضرت مي آمدند و با رسول خدا نجوي مي کردند و با سخن آهسته و خصوصي با پيامبر مشورت مي نمودند. ثروتمندان مي آمدند و آنقدر با پيامبر  نجوي مي کردند و براي خود کسب و جهد مي کردند و پيامبر نيز که دريايي از صبر و رحمت بود، به حرفهاي آنان گوش و آنها را تحمل مي کرد.خداوند براي امتحان مسلمانان و دلايل ديگر آيه اي به شرح زير فرستاد:« اي کساني که ايمان آورده ايد، وقتي مي خواهيد با پيامبر  نجوي کنيد، ابتدا صدقه بدهيد و سپس با پيامبر نجوي کنيد. اين کار براي خودتان بهتر و پاکيزه تر است ».پس از نزول آيه ديگر کسي براي نجوي کردن نزد پيامبر  نيامد. معلوم شد که دوستي مال دنيا دل ها را گرفته و مال دنيا از مصاحبت پيامبر نزدشان عزيزتر است. تنها امام علي بود که به اين آيه عمل کرد و هر وقت نزد پيامبر مي خواست برود يک درهم به فقرا مي داد و خود حضرت مي فرمايند:« ده مرتبه خدمت پيامبر رفتم و هر بار حکمتي از رسول خدا  آموختم ».پس از ده روز اين حکم نسخ گرديد، فضيلت و برتري امام علي بر ديگران آشکار شد. عبدالله پسر عمر مي گفت: از پدرم شنيدم که گفت: سه چيز در علي است که آرزو داشتم يکي از آنها در من بود:يکي فرمايش پيامبر درباره ايشان  در جنگ خيبر بود که فرمود:« فردا پرچم را به دست مردي مي دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را نيز دوست مي دارند و پرچم را به دست علي  داد در حالي که ما آرزو داشتيم آنرا به ما بدهد تا اين فصيلت از آن ما باشد » دوم:« آيه نجوي است که جز علي  هيچ کس موفق نشد به آن عمل کند »سوم:« اينکه فاطمه زهرا دختر پيامبر در خانه اش بود »امام علي  نيز مي فرمايند: آيه اي در قرآن مجيد هست که هيچ کس پيش از من و بعد از من به ان عمل نکرد و تنها من به آن عمل کردم و آن آيه نجوي است.صدقه و نجوي 
+ نوشته شده در پنج شنبه 12 فروردين 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,امام علی,امیرالمومنین,نجوا,صدقه, ساعت 16:42 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام

 تركيب طبايع چون بكــام تو دمي است                    

رو شاد بزى اگرچه بر تــو ستمي است
با اهــــل خــــــــــرد باش كه اصل تن تو                    
گردى و نسيمي و غبارى و دمي است
 
+ نوشته شده در پنج شنبه 12 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 16:40 توسط آزاده یاسینی


سخن امام رضا علیه السلام

 حقيقت توكّل

« سُئِلَ الرِّضا(عليه السلام): عَنْ حَدِّ التَّوَكُّلِّ؟ فَقالَ(عليه السلام): أَنْ لا تَخافَ أحَدًا إِلاَّاللّهَ ».
از امام رضا(عليه السلام) از حقيقت توكّل سؤال شد.
فرمود: اين كه جز خدا از كسى نترسى.
+ نوشته شده در پنج شنبه 12 فروردين 1400برچسب:سخن امام رضا,اس ام اس,پیامک, ساعت 16:39 توسط آزاده یاسینی


نیمه شعبان

 کدام جمعه موعود میزنی لبخند؟

به این جهان که پر از قحطی تبسم شد


 
 
هر کجا سلطان است دورش سپاه لشکر است
             پس چرا سلطان خوبان از همه تنها تر است


 
 

در تلاطم زمان ... 
بر دل سیاه خویش ،
با مرکّب سفید می نویسمت ...

" السلام علیک یا اباصالح المهدی ( عج ) "


 
 

توی تقویم های دنیا، ببینیم یه روز ان شاء الله
زیر یک جمعه نوشتن ظهور بقیه الله
ولادت منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) تبریک و تهنیت باد
اللهم عجل لولیک الفرج


 
 

كوچه‌ هاي شهر را امشب چراغاني كنيد
عرش را و فرش را آيينه بنداني كنيد
آمده نور دل انگيزي به سمت سامرا
بايد امشب كوچه‌ها را خوب نوراني كنيد
اللهم عجل لولیک الفرج


 
 

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"کارگران مشغول کاراند!احداث ضریح"
              کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"چند روزی مانده به اتمام ضریح"
                             کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"مهدی فاطمه آید،تماشای ضریح"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"عید امسال:نماز:صحن بقیع"
              کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"فلش راهنما،مرقد زهرای شفیع"
                            ‏"به یقین یوسف ما آمدنی ست"


 
 

اینهمه لاف زن و اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالهاست منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم....

 
 


دلبرا درهوس دیدن رویت;
دلم من تاب ندارد.،
نگهم خواب ندارد،
قلمم گوشه دفتر،
غزل ناب ندارد،
همه گویندبه انگشت اشاره،
مگراین عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
توکجایی گل نرگس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم عجل لولیک الفرج


 
 

خداوندا رسان از ما سلامش
به گوش ما رسان یا رب کلامش
بسوز سینه ی مجروح زهرا
نما تعجیل در امر قیامش

اللهم عجل لولیک الفرج

 
+ نوشته شده در دو شنبه 9 فروردين 1400برچسب:اس ام اس,نیمه شعبان,آقا صاحب الزمان,پیامک,بقیه الله الاعظم, ساعت 18:21 توسط آزاده یاسینی


مطالب ادبی

 جملات زيباي پروين اعتصامي


واعظي پرسيد از فرزند خويش * هيچ مي داني مسلماني بــه چيست ؟
صدق و بي آزاري و خدمت بــه خلق * هم عبادت . هم کليد زندگي ست
گفت: زين معيار اندر شــهر ما * يک مسلمان هست . آن هم ارمني ست!



آن پارسا کــه ده خرد و ملک . رهزن است * آن پادشاه کــه مال رعيت خورد گداست



اين کــه خاک سيــهش بالين است * اختر چرخ ادب . پروين است
گرچــه جز تلخي از ايام نديد * هرچــه خواهي سخنش شيرين است
دوستان بــه کــه ز وي ياد کنند * دل بي دوست . دلي غمگين است
خاک در ديده بسي جان فرساست * سنگ برسينــه بسي سنگين است .



پريدن . بي پر تدبير مستي است * جــهان را گــه بلندي . گاه پستي است



پستي نسوان ايران جملــه از بي دانشي است * مرد يا زن . برتري و رتبت از دانستن است



چون شانــه . عيب خلق مکن مو بــه مو عيان * در پشت سر نــهند کسي را کــه عيب جوست



حساب خود نــه کم گير و نــه افزون * منــه پاي از گليم خويش بيرون



دزد اگر شب . گرم يغماکردن است * دزدي حکام . روز روشن است


دزد جاهل گر يکي ابريق برد * دزد عارف دفتر تحقيق برد



دل ويرانــه عمارت کردن * خوش تر از کاخ برافراختن است



سير . يک روز طعنــه زد بــه پياز * کــه تو مسکين چقدر بدبويي
گفت از عيب خويش بي خبري * زان ره از خلق عيب مي جويي



سيــه . اي بي خبر . سپيد نشد * وقت شيرين خود تباه مکن



گرت انديشــه اي ز بدنامي است * منشين با رفيق ناهموار



نان خود از بازوي مردم مخواه * گر کــه تو را بازوي زورآزماست
سعي کن . اي کودک مــهد اميد * سعي تو بنّا و سعادت بناست



نبض تــهي دست نگيرد طبيب * درد فقيران همــه جا بي دواست



نزد گرگ آجل چــه بره چــه گرگ * پيش حکم قضا چــه خاک و چــه باد



هرچــه شاگردي زمانــه کني * نشوي آخر اي حکيم استاد



هرچــه کني کشت همان بدروي * کار بد و نيک چو کوه و صداست



هرچــه معمار معرفت کوشيد * نشد آباد اين خراب آباد
چون سپيد و سيــه تبــه شدني است * چــه تفاوت ميان اصل و نژاد



هرکــه در شوره زار کشت کند * نبود از کار خويش برخوردار



هرگلي . علت و عيبي دارد * گل بي علت و بي عيب خداست
 
 
http://www.gap8.ir/parvin-etesami

 

 
+ نوشته شده در شنبه 7 فروردين 1400برچسب:مطالب ادبی,سخنان زیبا,پروین اعتصامی, ساعت 15:22 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 نادان‌ترين

روزي معاويه به يكي از يمنيها گفت: از شما نادان‌تر نبود؛ زيرا زني بر شما فرمانروايي داشت. يمني در پاسخ گفت: نادان‌تر از قبيله من، دودمان تو هستند كه چون پيامبر خداصلي الله عليه وآله آنان را فراخواند، گفتند: «اَللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَأمْطِرْ عَلينا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أوائتِنابِعَذابٍ أليمٍ»؛ (12) «پروردگارا! اگر اين حق است و از طرف توست، باراني از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، يا عذاب دردناكي براي ما بفرست!» و نگفتند كه پرودگارا اگر اين بر حق است، ما را به سوي او هدايت كن!
 

 

 
+ نوشته شده در شنبه 7 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 15:17 توسط آزاده یاسینی


داستان

یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم…منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه…بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: « حالا من ، حالا من! … من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم، یه ماساژور شخصی داشته باشم و یه منبع بی انتهای نوشیدنی خنك داشته باشم و تمام عمرم حال کنم »… پوووف! مسؤول فروش هم ناپدید می شه…بعد غول به مدیر میگه: حالا نوبت توئه… مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن!

نتیجه اخلاقی!
این که همیشه اجازه بده اول رئیست صحبت کنه !اول رییس
+ نوشته شده در شنبه 7 فروردين 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,رییس,منشی,کارمند, ساعت 15:15 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام

 تركيب پيــــــــاله‌اى كه درهم پيــــوست                    

بشكستـــــــن آن روا نمي‌دارد مســـت
چندين سر و پاى نازنين از سر و دست                    
ازمهر كه پيوست و به كين كه شكست
+ نوشته شده در شنبه 7 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 15:14 توسط آزاده یاسینی


سخن امام رضا علیه السلام

 گوشه گيرى و سكوت

« يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَكُونُ الْعافِيَةُ فيهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها فى إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِى الصَّمْتِ ».
زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن عافيت ده جزء است كه نُه جزء آن در كناره گيرى از مردم و يك جزء آن در خاموشى است.
+ نوشته شده در شنبه 7 فروردين 1400برچسب:سخن امام رضا,اس ام اس,پیامک, ساعت 15:13 توسط آزاده یاسینی


شعر

وه چه شیرین می تراود انگبین از چهره ات

جعد گیسویت پریشان کرده هر بیننده ات
خنده شیرین که پنهان میکنی در زیر لب
خیل مخموران نشسته پشت قاب دیده ات
خسته جانیم و ز جام انتظارت سرخوشیم
از شراب عدن جانان پرشده پیمانه ات
گوشه چشمی بیفکن ظلمت این خاک را
ای فضای لا مکان روشن ز نور دیده ات
خوش نشستی چون قمر در نقطه پرگار دوست
یازده نور مبین لا یزالی هاله ات

مهری مقدمی

+ نوشته شده در جمعه 6 فروردين 1400برچسب:شعر,امام زمان,وه چه شیرین می تراود انگبین از چهره ات,مهری مقدمی, ساعت 15:30 توسط آزاده یاسینی


مطالب ادبی

 چند سال بيشتر


فرزندم، من چند سال از تو بزرگترم ... فقط همين.
براي پرواز موقعيت هاي بيشتري داشتم و بيشتر هم زمين خوردم.
معني‌اش اين نيست که عاقلترم ...
معني‌اش اين است که بيشتر سختي کشيده‌ام.
فرزندم، من چند سال از تو بزرگترم ... فقط همين.

فرزندم، من در جاده‌هاي بيشتري قدم گذاشته‌ام ... فقط همين.
از دويدن خسته شده‌ام در حالي که تو تازه خزيدن را ياد مي‌گيري.
به سمت جايي مي‌روي ...
که من آنجا بودم ... و مي‌دانم که در آنجا خبري نيست.
فرزندم، من چند سال بيشتر از تو تجربه دارم ... فقط همين.


حالا که خداحافظي مي‌کني پسرم‌، هيچ وقت از حرفت برنگرد.
بايد پرواز کني، براي اينکه عقاب‌هاي جوان صدايت مي زنند.
و روزي، وقتي پا به سن گذاشتي، به يک جوان لبخند مي‌زني.
و به او مي‌گويي، فرزندم، من چند سال از تو بزرگترم ... فقط همين.

 فرزندم ، من چند سال از تو بزرگترم ... فقط همين.
مي‌گويي، براي پرواز موقعيت‌هاي بيشتري داشتم و بيشتر هم زمين خوردم.
معني‌اش اين نيست که عاقلترم ...
معني‌اش اين است که بيشتر سختي کشيده‌ام .
فرزندم، من چند سال بيشتر از تو تجربه دارم ... فقط همين .

                     http://www.p30data.com/       

 

 

 
+ نوشته شده در جمعه 6 فروردين 1400برچسب:مطالب ادبی,چند سال بیشتر,نامه مادر به پسرش,فرزندم، من چند سال از تو بزرگترم ,,, فقط همين,, ساعت 15:19 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 سخت‌ترين‌ها

هارون الرشيد بر «ثمامة بن ابرش» كه از دانشمندان بود خشم گرفت و او را به «ياسر» خادم خويش سپرد و ياسر نيز از او مراقبت مي‌كرد. روزي ياسر اين آيه را مي‌خواند: «وَيلٌ يوْمَئِذٍلِلمُكَذِّبين»؛ اما حرف ذال را به فتح مي‌خواند كه معناي آن تكذيب شدگان است نه تكذيب كنندگان! ثمامه به او گفت: «مكذَّبين» پيامبرانند، چگونه مي‌گويي واي بر ايشان؟ياسر گفت: مردم مي‌گفتند تو بي ديني و من باور نمي‌كردم! اينك پيامبران را دشنام مي‌دهي؟ او را رها كرد و از وي دور شد. پس از چندي هارون از ثمامه خشنود شد و او را به مجلس خود پذيرفت. روزي در حين صحبت از او پرسيد: سخت‌ترين چيزها كدام است، ثمامه گفت: دانايي كه نادان بر او فرمانروايي كند.

 

 
+ نوشته شده در جمعه 6 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 15:17 توسط آزاده یاسینی


داستان

 لقمان حکیم علیه‌السلام وقتى که از سرزمین خود بیرون رفت، در موصل ـ که به آن کوملیس گفته مى‌‏شد ـ فرود آمد.وقتى که در کارش در ماند و اندوهش شدّت گرفت و کسى هم نبود که او را در انجام دادن کارش کمک کند، پسرش را به خانه برد و در را بر روى خود بست و او را پند داد و گفت:


پسرم! دنیا، دریاى عمیقى است که انسان‏هاى بسیارى در آن هلاک شده‏‌اند. از عمل در آن، توشه بر گیر، و کشتى‏‌اى را بر گیر که مسافر آن، پَروامندى از خدا باشد. سپس سوار بر کشتى، به اعماق دریا برو، تا نجات یابى، و من نگرانم که نجات نیابى.
پسرم! کشتى (نجات) ایمان است، و بادبان آن توکّل، و ساکنان آن شکیبایى، و پاروهایش روزه و نماز و زکات.
پسرم! هر که بدون کشتى وارد دریا شود، غرق مى‏‌گردد.
پسرم! سخن اندک بگو، و خداوند عز و جل را در همه جا یاد کن؛ چرا که او تو را بیم داد و ترساند و آگاه ساخت و آموخت.
پسرم! از مردم پند بگیر، پیش از آن که تو مایه پند مردم شوى.
پسرم! از (پیش‏آمد) کوچک، پند بگیر و پیش از آن که بزرگ بر تو وارد شود.

پسرم! هنگام خشم، خود را مهار کن تا هیزم جهنّم نشوى.
پسرم! فقر، بهتر از این است که ستم کنى و سرکشى نمایى.
پسرم! بپرهیز از این که قرض بگیرى و در پرداخت آن، خیانت ورزى.
پسرم! بپرهیز از این که کسى را خوار نمایى؛ چرا که خود نیز خوار مى‏‌شوى.
پسرم! بپرهیز از این که فقیر از دنیا بیرون بروى و دیگرى را سرپرست کار و دارایى‌‏ات قرار دهى  که او را امیر گردانده‏‌اى.
پسرم! خداى متعال، مردم را به خاطر عملشان گرو گرفته است. پس واى بر آنان، به خاطر آنچه دست و دلشان کسب کرده است.
پسرم! دنیا را در حالى که گناهان و شیطان در آن هستند، امن ندان.
پسرم! هر آینه نیکوکارانِ پیشین، مورد آزمون قرار گرفتند، پس پسینیان چگونه از آن نجات مى‌‏یابند؟

پسرم! دنیا را زندان خود قرار ده، تا آخرت، بهشت تو باشد.
پسرم! تو موظّف نشده‏‌اى که کوه‏ها را بر دوش بکشى، و نیز به انجام دادن چیزى که توانش را ندارى، موظّف نشده‏‌اى، پس گرفتارى را بر دوشت حمل نکن، و با دست خودت، خود را قربانى نکن.
پسرم! تو چنان که مى‏‌کارى، مى‏‌دِرَوى، و چنان که عمل مى‏‌کنى، مى‏‌یابى.
پسرم! با پادشاهان همسایگى نکن، که تو را مى‏‌کشند، و اطاعتشان نکن، که کافر مى‏‌گردى.
پسرم! با بینوایان همسایگى کن؛ بویژه با نادارها و بینوایان مسلمان.
پسرم! براى یتیم، همچون پدرى مهربان، و براى بیوه زنان، همچون همسرى دلسوز باش.
پسرم! چنین نیست که هر کس بگوید: "مرا بیامرز" آمرزیده شود.  آمرزیده نشود، مگر کسى که پروردگارش را اطاعت کرده باشد.
+ نوشته شده در جمعه 6 فروردين 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,لقمان حکیم, ساعت 15:16 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام

 تا چند زنم به روى دريــــــــــــاها خشت                    

بيــزار شـــــــــــدم ز بت ‌پرستان كنشت
خيـــــــــــام كه گفت دوزخي خواهد بود                    
كه رفــــــــت به دوزخ و كه آمد ز بهشـت
+ نوشته شده در جمعه 6 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 15:14 توسط آزاده یاسینی


سخن امام رضا علیه السلام

 نشانه هاى فهم

« إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ: أَلْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الَْمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَليلٌ عَلى كُلِّ خَيْر ».
از نشانه هاى دين فهمى، حلم و علم است، و خاموشى درى از درهاى حكمت است. خاموشى و سكوت، دوستىآور و راهنماى هر كار خيرى است.
+ نوشته شده در جمعه 6 فروردين 1400برچسب:سخن امام رضا,اس ام اس,پیامک, ساعت 15:13 توسط آزاده یاسینی


حاصل عمر گابريل گارسيا مارکز در 15 جمله

حاصل عمر گابریل مارسیا مارکز

 
در15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم
در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود
در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته ، محروم می کند

 در 30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن

 در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود می سازد

 در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم

 در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند

 در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بد ترین دشمن وی است

 در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب

 در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید

 در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نیز که میل دارد بخورد

 در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است

در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است ، به رشد وکمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود

در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است 
در 85 سالگی دریافتم که
 زندگی تحت هر شرایطی زیباست

+ نوشته شده در یک شنبه 1 فروردين 1400برچسب: حاصل عمر گابريل گارسيا مارکز در 15 جمله, ساعت 11:38 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 مكر شيطان

عارفي به مريدي گفت: شيطان بر پدر و مادر تو «آدم و حوا» سوگند خورد كه نصيحت گر آنان است و ديدي كه با ايشان چه كرد. حال كه به گمراهي تو سوگند خورده و خطاب به پروردگار گفته است: «... فَبِعِزَّتِكَ لِاُغْوينَّهُمْ اَجْمَعينَ...»؛ «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد،» معلوم است كه با تو چه مي‌كند. اينك دامن همت به كمر زن و خود را از كيد و مكر و فريبش برهان!

 

 
+ نوشته شده در یک شنبه 1 فروردين 1400برچسب:لطیفه های قرآنی, ساعت 11:36 توسط آزاده یاسینی


داستان

 پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدودا دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آن را در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آن را خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد.مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت. وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد. فکر می کنید آن سه کلمه چه بودند؟ شوهر فقط گفت: عزیزم دوستت دارم!عکس العمل کاملا غیر منتظره شوهر، یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت می گذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد.هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت، دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.بطری دارو

+ نوشته شده در یک شنبه 1 فروردين 1400برچسب:داستان,بطری دارو,فرزند,مرده,بخشش, ساعت 11:34 توسط آزاده یاسینی


اشعار خیام

 پيش از من و تو ليل و نهارى بوده است                    

گردنده فلک نيز به كــــــــارى بوده است
هرجـــا كه قدم نهي تو بر روى زميــــــن                   
آن مردمک چشــــــــم‌ نگارى بوده است
 
+ نوشته شده در یک شنبه 1 فروردين 1400برچسب:اشعار خیام,شعر, ساعت 11:33 توسط آزاده یاسینی