••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

شعر

 نومیدم شدم ؛ امید دورم زد و رفت

تا حال مرا شنید دورم زد و رفت
میدان بزرگ شهر بودم همه عمر
هر کس که به من رسید دورم زد و رفت
تقدیر دلم نوشته شد با هرگز
یعنی که مرا تا به ابد ...تا هرگز...
من شیشه ی عینک تو بودم ، با من
دیدی همه را ولی خودم را هرگز
حنظله ربانی




بی چون و چند ، بی چک و چانه عوض بشو
مثل ِ چراغ مرده ی خانه عوض بشو
روشن نکن دوباره هوایی سیاه را
ای بی بها ! بس است بهانه عوض بشو
بیزار و خسته ایم از این بازپخش ها
بیزار از تو -تلخْ ترانه- عوض بشو
یک یک عوض شدند همه اهل خانه ات
یکبار هم تو صاحب ِ خانه عوض بشو
جز شر نبود با تو و ما را به خیر تو
دیگر امید نیست زمانه ! عوض بشو
حنظله ربانی
+ نوشته شده در یک شنبه 16 آبان 1400برچسب:شعر,حنظله ربانی,میدان بزرگ شهر بودم همه عمر,جز شر نبود با تو و ما را به خیر تو, دیگر امید نیست زمانه!عوض بشو, ساعت 22:13 توسط آزاده یاسینی