حکمت نهج البلاغه
وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ فَقَالَ - كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ - وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ - وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ - نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ - ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ -
و درود خدا بر او، فرمود: (در پی جنازهای میرفت و شنيد که مردی میخندد.) گويی مرگ بر غير ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گرديد، و گويا اين مردگان مسافرانی هستند که به زودی باز میگردند، در حالی که بدنهايشان را به گورها میسپاريم، و ميراثشان را میخوريم. گويا ما پس از مرگ آنان جاودانهايم آيا چنين است، که اندرز هر پند دهندهای از زن و مرد را فراموش میکنيم و خود را نشانه تيرهای بلا و آفات قرار داديم.
(اخلاقی، اجتماعی)
وَ قَالَ ع غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ
و درود خدا بر او، فرمود: غيرت زن، کفر آور، و غيرت مرد نشانه ايمان اوست.
(علمی، اخلاقی)