••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ- يَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ- عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ- وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ- وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ- اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ- بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ- كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ- فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (به جابر بن عبد اللَّه انصاری فرمود) ای جابر استواری دين و دنيا به چهار چيز است: عالمی که به علم خود عمل کند، و جاهلی که از آموختن سرباز نزند، و بخشنده‌ای که در بخشش بخل نورزد، و فقيری که آخرت خود را به دنيا نفروشد. پس هر گاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نياورد، هر گاه بی‌نياز در بخشش بخل ورزد، تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد. ای جابر کسی که نعمت‌های فراوان خدا به او روی کرد، نيازهای فراوان مردم نيز به او روی آورد، پس اگر صاحب نعمتی حقوق واجب الهی را بپردازد، خداوند نعمت‌ها را بر او جاودانه سازد، و آن کس که حقوق واجب الهی در نعمت‌ها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودی کشاند.
 
(علمی، اخلاقی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
وَ رَوَى ابْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ فِي تَارِيخِهِ: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْفَقِيهِ- وَ كَانَ مِمَّنْ خَرَجَ لِقِتَالِ الْحَجَّاجِ مَعَ ابْنِ الْأَشْعَثِ- أَنَّهُ قَالَ فِيمَا كَانَ يَحُضُّ بِهِ النَّاسَ عَلَى الْجِهَادِ- إِنِّي سَمِعْتُ عَلِيّاً رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ فِي الصَّالِحِينَ- وَ أَثَابَهُ ثَوَابَ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ- يَقُولُ يَوْمَ لَقِينَا أَهْلَ الشَّامِ- أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ- إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ- وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ- فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ- وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ- وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ- وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ- لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى- فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى- وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (ابن جرير طبری در تاريخ خود از عبد الرحمن بن ابی ليلی فقيه نقل کرد، که برای مبارزه با حجّاج به کمک ابن اشعث برخاست، برای تشويق مردم گفت من از علی عليه السّلام «که خداوند درجاتش را در ميان صالحان بالا برد، و ثواب شهيدان و صدّيقان به او عطا فرمايد» در حالی که با شاميان رو برو شديم شنيدم که فرمود) ای مؤمنان» هر کس تجاوزی را بنگرد، و شاهد دعوت به منکری باشد، و در دل آن را انکار کند خود را از آلودگی سالم داشته است، و هر کس با زبان آن را انکار کند پاداش آن داده خواهد شد، و از اوّلی برتر است، و آن کس که با شمشير به انکار بر خيزد تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او را رستگاری را يافته و نور يقين در دلش تابيده.
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 

وَ قَالَ ع لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ - يَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ
- عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ - وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ
- وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ - وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ
- فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ - اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ
- وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ - بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ
- يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ - كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ
- فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (به جابر بن عبد اللَّه انصاری فرمود)
ای جابر استواری دين و دنيا به چهار چيز است:
عالمی که به علم خود عمل کند، و جاهلی که از آموختن سرباز نزند،
و بخشنده‌ای که در بخشش بخل نورزد، و فقيری که آخرت خود را به دنيا نفروشد.
پس هر گاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نياورد، هر گاه بی‌نياز در بخشش بخل ورزد،
تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد.
ای جابر کسی که نعمت‌های فراوان خدا به او روی کرد،
نيازهای فراوان مردم نيز به او روی آورد، پس اگر صاحب نعمتی حقوق واجب الهی را بپردازد،
خداوند نعمت‌ها را بر او جاودانه سازد، و آن کس که حقوق واجب الهی در نعمت‌ها را نپردازد،
خداوند، آن را به زوال و نابودی کشاند.
(علمی، اخلاقی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
وَ فِي كَلَامٍ آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى: فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ
- فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ - وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ
- فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ - وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً
- وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ -
فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ - وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ
- وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ - فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ
- وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ - عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ
- إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ - وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ
- لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ - وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ

و درود خدا بر او، فرمود: (و همانند حکمت گذشته، سخن ديگری از امام نقل شد)
گروهی، منکر را با دست و زبان و قلب انکار می‌کنند،
آنان تمامی خصلت‌های نيکو را در خود گرد آورده‌اند.
گروهی ديگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کاری نمی‌برند،
پس چنين کسی دو خصلت از خصلت‌های نيکو را گرفته و ديگری را تباه کرده است.
و بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خويش اقدامی ندارند،
پس دو خصلت را که شريف‌تر است تباه ساخته‌اند و يک خصلت را به دست آورده‌اند.
و بعضی ديگر منکر را با زبان و قل و دست رها ساخته‌اند که چنين کسی از آنان، مرده‌ای ميان زندگان است. 
و تمام کارهای نيکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره‌ای بر دريای موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزديک می‌کنند، و نه از مقدار روزی می‌کاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روی حاکمی ستمکار است.
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)