••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان

 دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت.از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم.کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟مادر گفت: دارد نردبان می سازد!ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!سالها بعد، دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت.از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد!نردبان می سازد

+ نوشته شده در سه شنبه 5 مرداد 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,حکیم,دزد,نردبان, ساعت 18:12 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 رُوِيَ أَنَّهُ ع رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ- أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ- وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ النَّاسِ- فَقَالَ ع أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ- مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً- وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ فَقَطَعَ يَدَهُ


 و درود خدا بر او، فرمود: (دو نفر دزد را خدمت امام آوردند که از بيت المال دزدی کرده بودند، يکی برده مردم، و ديگری برده‌ای جزو بيت المال بود، امام فرمود) برده‌ای که از بيت المال است حدّی بر او نيست، زيرا مال خدا مقداری از مال خدا را خورده است، امّا ديگری بايد حدّ دزدی با شدّت بر او اجرا گردد (سپس دست او را بريد).
(قضايی)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ
 

 و درود خدا بر او، فرمود: اگر از اين فتنه‌ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگونی‌های بسيار پديد می‌آورم.
(سياسی)

 

 

 
+ نوشته شده در جمعه 1 فروردين 1394برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند قضایی,سیاسی,دزد,برده بیت المال,برده مردم,بریدن دست,فتنه,لغزش, ساعت 11:41 توسط آزاده یاسینی