شعر
به اخمت خستگي در مي رود ، لبخند لازم نيست
کنار سيني چاي تو اصلاً قند لازم نيست
هميشه دوستت دارم - به جان مادرم - اما
تو از بس ساده اي ، خوش باوري ، سوگند لازم نيست
به لطف طعم لب هاي تو شيرين مي شود شعرم
غزل را با عسل مي آورم ، هرچند لازم نيست
مرا ديوانه کردي و هنوز از من طلبکاري
بپوشان بافه هاي گيسويت را ، بند لازم نيست
"به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را"
عزيزم ، بس کن ، از اين بيشتر ترفند لازم نيست
فداي آن کمان هاي به هم پيوسته ات ، هر يک
جدا دخل مرا مي آورد ، پيوند لازم نيست.
" بهمن صباغ زاده "
نظرات شما عزیزان: